العجل العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان !
آخرين بار كه اسمت را شنيدم مادر داشت دعا ميخواند و به تو متوسل ميشد. ببين ببين من چقدر نامهربانم تو هميشه كنارمي هر وقت كه دوست داشته باشم هر وقت كه شوق ديدنت توي چشمهايم اشك شود اما من... اي كاش مهربان بودم آنوقت تو با چشمهاي مهربانت توي آسمان ماه روشن را ميكشيدي و راه را. راه چطور دوست داشتنت را و آن وقت التماس ميكردم بگذاري سرم را روي زانوهايت بگذارم و بخواهم برايم لالايي بخواني من سرم را روي زانوهاي شما و دستهاي مهربانتان روي موهايم آنوقت ميپرسيدم از خدا چه خبر؟ آخر ميداني من هم مثل تمام عاشقانت تشنه ميشوم تشنه ي بوييدنت. آخر پيراهني كه بوي خدا ميدهد تشنگي ندارد. هميشه دعا ميكنم كه بيايي و صداي قدمهاي مهربانيات توي همين كوچه هاي شهر برسد. و من خوب ميدانم وقتي نيستي هرشب ستاره هاي آسمان بدرقه ات ميكنند و من هميشه تا ته دنيا منتظر رسيدن شما ميمانم گرچه خوب ميدانم هميشه كنار مني هر وقت كه بخواهم هر وقت كه شوق ديدنت توي چشمهايم اشك شود. قطعه اي از پر پرواز كم است يازده بار شمريم و يكي باز كم است اين همه آب كه جاريست نه اقيانوس است عرق شرم زمين است كه سرباز كم است از آسمان اشک می بارد اشک انتظار از زمین غم می بارد غم نبودت !!
نظرات شما عزیزان:
